به مناسبت کنار کشیدن ترامپ از برجام
سلام.
این هم از تمرین گتره نویسی بنده که مناسبت هم داره با این روزها و اتفاقات پیش آمده! ببخشید که تنبلی مانع شد تا به موقع در وبم بار گذاری کنم?
???
یا ودود
الهام آقاجانی
گتره نویسی(به مناسبت کنارکشیدن ترامپ از برجام)
بعضی از دوستی ها هستند که من به آنها می گویم «دوستی های وابسته».
نه از آن نوع وابستگی هایی که ما به اسم “علاقه و محبت” می شناسیم ؛ نه!
چه طور بگویم …؟! خب… بگذارید مثالی بزنم. مثلا: دوستم حمیده و خانواده اش چند سالی می شد که با ما رفت و آمد خانوادگی داشتند. اما ازبعد جلسه خواستگاری، بخاطر اینکه به برادرش جواب رد دادم، دیگر تحویلم نمی گیرد. یا همین همسایه بغل دستی مان شیرین خانم؛ غیبتش نباشد اما…، تا وقتی منافعش در خطر نباشد، بیا و ببین چه طور با خانوم های محله که گرم نمی گیرد؛ اما امان از وقتی که دست از پا خطا کنی! چنان علیه تو و آبا و اجدادت جبهه می گیرد، که گاهی شک می کنی و پیش خودت می گویی: «این همان شیرین خانمی است که تا همین دیروز قربان صدقه ام می رفت؟! همان شیرین خانمی که من می شناختم؟! نکند مشکلی برایش پیش آمده؟! نه! مثل اینکه حق با فاطمه خانم است. بنده خدا همیشه غیر مستقیم و به شوخی من می گفت که گول چرب زبانی های او را نخورم اما من ساده دل باور نمی کردم. تازه او را هم متهم به غیبت و تهمت می کردم. ای دل غافل…»
چه قدر دلم برایش می سوخت. با آن شوهر منفعت طلبش! الحق و الانصاف که در و تخته خوب به هم چفت شده اند!
هر وقت کاکل های زرزری اش را می بینم ناخودآگاه یاد رئیس جمهور آمریکا می افتم. ترامپ ملعون! هههه
داشتم چی می گفتم؟! آهان… دوستی های وابسته!
باید قید این نوع دوستی ها را زد، که اگر نزنی، جایی که نباید یقه دوستی ات را می گیرند و آن را به طرز فجیعی پاره می کنند. گاهی به همین هم بسنده نمی کنند. انگاری تا آبرویت را پیش دوست و آشنا نبرند دلشان آرام نمی شود.
آمریکا هم دنبال منافع خودش می گردد. تا به حال به این فکر کرده ای که این همه ایران هراسی برای چیست؟! با همین برجام و دکترین دو ماه دیگر، دو ماه دیگر، سه سال آزگار ما را دست به سر کردند و آخرش هم هیچ! باز خدا پدر هیچ را بیامرزد! زیر هیچ!
چرخ سانترفیوژ هایمان پنچر شد!
تحریم ها به عقب برگشت!
برخی از دولتمردانمان که حتی می ترسند آلبالو بخورند؛ مبادا سازمان ملل به هسته اش گیر بدهد!
نزن حرف کار و اشتغال را که اشک کارگران سرزمینمان درآمده است؛
آقا من مانده ام اینها حرف خودشان را هم قبول ندارند؟!
از یک طرف از دستاوردهای برجام می گویند و از طرفی از اثبات بی اعتمادی به آمریکا. بابا شما خودتان را هم نقض کرده اید؛ چه برسد به برجام!
دیگر به چه زبانی بگوییم #مرگ_بر_آمریکا؟!
عربی؟! عبری؟! قجری؟!
حتما باید با لگد دشمن بیدار شویم؟!
مگر نمی بینند جهان خواری و حمایت آمریکا از اسرائیل کودک کش را؟! مگر نمی بینند تفکرات متکبرانه و مستبدانه شان را؟! یکی عینک بدهد دست روحانی و ظریف . گویا نمره چشمانشان پایین آمده. نکند واقعا کورند ؟! کی آمریکا دست دوستی به سمت ما دراز کرده؟! باز خدا پدر شیرین خانم و دوستم حمیده را بیامرزد. نان کسی را آجر نکرده اند. دنبال این نیستند که به هر قیمتی از دهن من و تو بگیرند و دهن خودشان را شیرین کنند! عزت ملی هم که این وسط کشک است! هر چند آقای روحانی اگر عزت ملت برایش مهم بود که نمی رفت با غربی ها دست بدهد. ببین چه ملت ساده ای هستیم ما. هنوزم که هنوز است منتظر نشسته ایم شاید معجزه ای رخ بدهد، تحریم ها برداشته شود، دستمانرا بگذاریم در دست آمریکا و با لبخند به لنز دوربین خیره شویم. عزیزانم از من به شما نصیحت؛ “آدم بمیرد بهتر از این است که با ترامپ عکس یادگاری بگیرد.”
نوشته شده در : ۹۷/۰۲/۲۳
یکشنبه بامداد
اصلاحیه: پنج شنبه بامداد
(دوستان با تجربه، من خودم تو گتره نویسی مشکل دارم. لطف کنید دقیق نقد کنید تا استفاده کنم. ممنون)
گتره نویسی یعنی چی؟
یعنی حول یه موضوع حرف بزنی بدون اینکه مشخص بشه درباره چی می خوای صحبت کنی.
در واقع طبق گفته استاد هادی منش اول هر چی راجع به «پیرامون» یه موضوع می دونی رو رو کاغذ میاری. بعد ممکنه یه سریا اضافه باشن. اونا رو حذف می کنی. یه سری مطلبم اگه نیاز داشتی با مطالعه بهش اضافه می کنی. نهایت سامان دهی می کنی و مطلب جمع میشه. در واقع اگه مطلب شما ۱۰۰ تا جمله ام داشته باشه ۹۹ تای اون حول محور همون یه جمله که مغز نوشته تونه می چرخه. و نتیجه مطلب هم یه جمله ای خواهد شد که خودش ممکنه آغاز یه گتره نویسی دیگه باشه.
خود استاد حدیث «بیاموزید علم را حتی در چین باشد» رو مثال زدن. هر چی راجع به این حدیث به ذهن طلاب اومد رو یه صفحه نوشتیم. مثل :اهمیت طلب علم، تلاش برای بدست آوردن علم ، اهمیت تبلیغ و سفر کردن و…بعد از همه اینا یه جمله جدید طبق یه حدیث دیگه به ذهن خطور کرد. اینکه می گن پیامبر علمه و علی (ع) باب علم. پس حالا که علم اونقدی مهمه که حاضرید به چین برید اون رو از صاحب و عالمش بپرسید. در واقع یه جورایی اهمیت وجود خود پیامبر و امام رو می رسونه
امیدوارم خوب گفته باشم.
ممنون بابت توضیحی که دادی بانو :)
سخته ولی راینطوری بهش نگاه کردن
اینکه یه فرمول مانند بدن بهت و بگن اینطوری بنویس
آره منم نظرم همینه. اما از یه طرفم بنظرم میاد این فرمولا از روی تجربه نویسندگی کسب شده که چه طور نوشتنی باعث تاثیر بیشتر میشه. حالا الله اعلم!
متاسفانه تخصصی برای نقد نوشته ندارم
ولی جذاب و عالی نوشتین :)
سلام. ممنون از نگاه زیباتون
پایدار باشید
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب