28
مهر

خدا ترا می بیند یا تو خدا را می بینی!!!!!! :)

?حیا از ریشه «ح ی ی»
به معنی شرم و آزرم
و در مقابل وقاحت قرار می گیرد!

حیا یعنی از روی ترس و از دست دادن آبرویت از کارهای زشت دوری کنی!

?عفت اما از ریشه «ع ف ف»
به معنای مناعت
یعنی مصون داشتن قلب از توجه ‌به نامحرم است!

پس درجه ای بالاتر از حیا دارد

زیرا حیا خودداری از امور ناپسند از ترس رفتن آبرویمان در برابر دیگران است

اما عفت خودداری از امورناپسند در دل و یا در خلوت است…حتی اگر دیگران هم آن عمل ناپسند را نبینند… .

هر وقت از این حس که «خدا تو را می بیند» به این حس رسیدی که «تو خدا را میبینی…»به آینده خود امیدوار باش….
#عفیف باشیم
#الهام آقاجانی#۷۷
#خودنوشت


free b2evolution skin
22
مهر

متن سخنرانی آقای فرقانی در دومین همایش فعالان فضای مجازی(خود نوشت)

سلام و عرض خدا قوت…این چند وقت شروع کلاسا بود و ماه محرم… سعادت نداشتم ادامه مباحث همایش رو خدمتتون عرض کنم و بحثمون ناتموم موند…
پیشاپیش از همه عزیزانی که عازم کربلا هستند التماس دعا دارم…پدر بنده هم فردا عازمند… امیدوارم که جمیع زوار بهره خوبی رو از این سفر ببرید و به سلامت و با توشه و رزق شهادت و عاقبت بخیری به آغوش خانواده هایتان برگردید…

و اما…

قابل توجه سفیران کم تجربه و بی بهره ای چون خودم…???

آقای فرقانی به ما سفیران کوثر نت گفتند :

?سفیر یعنی چه؟!
و خودشان در جواب فرمودند که : سفیران در واقع نمایندگان هستند…
مثل سفیر ایران در عراق

?حالا این سفیر ایران در عراق چه وظیفه ای دارد؟!
وظیفه اش این است که حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در عراق باشد و سیاست های ایران را در عراق دنبال کند…

✋پس:

?شما سفیران کوثرنت نیز ، باید حافظ سیاست های کوثر نت در مدارستان باشید! و آنها را دنبال کنید…(آخه من می ترسم دنبالشون کنیم فرار کنن…از من گفتن بودااا?)

- خب دیگه یکم جدی باش…?
شوخی…شوخی…با آقای فرقانی ام شوخی؟!?

- بله چشم? بریم سراغ بقیه سخنرانی…?

?راستی شما تاریخچه‌ سفیران رو می دونید از کجا شروع شد؟!

منم دقیق نمی دونم ولی چند تا از نقش های مهم سفارت رو که جناب فرقانی قرائت کردند خدمتتون عرض می کنم…توجه کنید!

سال ۶-۷ هجرت سفیرایی از طرف رسول خدا صل الله علیه و آله اعزام شدند تا نامه هایی رو که حضرت (صل الله علیه وآله)به ایران و روم نوشته بودند رو به دست پادشاهان برسونند…

بعد از اون ، در زمان امام حسین علیه اسلام بود که حضرت مسلم بن عقیل سفارت امام حسین علیه السلام رو برعهده گرفتند و وظیفه داشتند سیاست های اباعبدالله علیه السلام رو در کوفه پیاده کنند…

✋پس سفیران وظایف یکسانی داشتند…

?حالا آیا سفیران خودشون قصد داشتند که انتخاب بشوند یا انتخابشون کردند؟!

✋عاقا یکم فکر کنید بعد ادامه بحث رو بخونید?

?جواب : هر دوی اینها بوده…
یعنی بخشی رو حاکمان انتخاب می کردند و برخی خودشون داوطلب می شدند و پیشنهاد می دادند…

واینکه ؛

?امروزه ما سفیران با عناوین مختلفی داریم :

?سفیران صلح
?سفیران اوتیسم
?سفیران ایدز
?سفیران سلامت
?سفیران اوتیسم
و…

که همشون از افراد خاص، صاحب نام، پیشکسوتان عرصه های مختلف، ورزشکاران, بازیگران و هنرمندان و… انتخاب می شوند‌… .

✋اما چرا سفیرای عزیز از بین این افراد انتخاب می شوند؟!

?خب واضحه…چون سرشناسند و بهتر می تونند مثلا بیماری مثل اوتیسم رو به مردم بشناسونند و سیاست های اون نهاد رو پیاده کنند…

مثلا : جناب علی دایی
سفیر بیماری های خاص هستند
و بقیه هم به همین شکل…

?به نظرتون تو دلـ❤ـم داشتم به خودم چی می گفتم؟!

✋داشتم می گفتم حالا که من نه خاصم تو مدرسه مون، نه حتی سیاست های کوثر نت رو درست حسابی می دونم! رو چه حسابی سفیر شدم…الله اعلم!
تازه اونم من که سطح ۲ می خونم ولی سفیر سطح ۳… هستم با اجازه تون…
یعنی غریب کی بودم من…!?

ترو خدا گریه نکنین?
می دوننم درکم می کنین…?
همین برام کافیه?

پستم زیادی طولانی شد….?
ادامه در پست بعد…❤
این یادداشت رو بعدا اضافه کردم?

پ ن: از بس طول دادم آخرش نتونستم مطلبمو در این باره تموم کنم. ببخشید :(


free b2evolution skin
21
مهر

ادامه ماجراهای همایش(این قسمت: مهیار)(خودنوشت)

?ادامه قسمت پنجم

برنامه‌ با اون لیستی که قرار بود طبق آن ساعات و‌برنامه های همایش شروع شود متفاوت بود…
مراسم با قرائت آیاتی از سوره بقره ( آیة الکرسی) و سپس قرائت سوره مبارکه کوثر شروع شد.
داشتم به هم خوانی نام‌کوثر نت با این سوره و محتوایش فکر می کردم…و به اهمیت و ضرورت این شبکه…راستش هنوز آنچنان ضرورتش را حس نمی کردم! به چند دلیل
۱- اکثر بچه ها پیام های تکراری در آن قرار می دادند.
۲- نظارت خاصی روی پست ها صورت نمی گرفت
۳- خیلی از دوستان خودم از داشتن و رفتن به چنین فضایی خودداری می کردند و جاهای دیگر را ترجیح می دادند…
۴- شبکه بسته ومحدودی محسوب می شد.
و…

به هر حال امیدوار بودم بتوانم با شرکت در این برنامه و توجیهات مسئولان به نتیجه خوبی برسم.

سپس آقای جلیلی مسئول اداره آموزش و فرهنگ سازی (طبق جزوه دارم می رم جلو… امیدوارم سمتشون رو درست نوشته باشم☺) به عنوان مجری همایش بالای سن رفتند و به توضیح سین برنامه ها پرداختند و از جناب فرقانی دعوت کردند که برای سخنرانی تشریف بیارن…
و اینجا بود که ‌برنامه شکل جدی تری به خودش گرفت…

?قسمت ششم:

یکی از دوستانمون به همراه آقا پسر گلش مهیار همسفر و همراه ما شده بود…اونم چه گل پسری??…ما شش تا هم استانی کنار هم رو صندلی هامون نشسته بودیم و زهره بچه اش تو بغلش خوابیده بود…بقیه بچه هاشونو گذاشته بودن مهد. ولی مهیار وابسته به مامانش بود…ممکن بود از خواب پاشه و ببینه مامانش نیست…داستان بشه برای خودش…هر چند به اندازه کافی داستان درست کرد برامون…? نمی دونم دقیقا کی بود ولی قبل ظهر بود…اذان نزده بود… دیدم بغل دستیام پچ پچ می کنن…گفتم چی شده؟! گفتن مهیار خراب کاری کرده… اونم چه خرابکاری ای…به صندلی مرکزم رحم نکرده بود . از اونجایی که دوستمونم به خاطر نجس شدن لباسش موقع نماز به مشکل بر می خورد…مونده بود چی کنه…خلاصه تصمیم گرفت خودش آژانس بگیره و بره خوابگاه…در نهایت نشد درست حسابی تو برنامه اون روز شرکت کنه…فقط سخنرانی آقای فرقانی رو تونست تاب بیاره و با اون وضعیت گوش کنه…
واما محتوای سخنرانی ها رو طی چند پست خدمتتون عرض می کنم…

ادامه در پست بعدی
با ما باشید?

مهیار[/caption]


free b2evolution skin
10
مهر

دست نوشته های بنده در دومین همایش فعالان فضای مجازی

سلام و عرض ادب و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام پر فیض ماه محرم الحرام خدمت همگی دوستداران و عزاداران گرامی…??

با توجه به اینکه حدودا چند روزی را میهمان حضرت معصومه سلام الله علیها و حضرت بقیة الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف در استان قم بودیم و در دومین همایش فعالان فضای مجازی ( هم به عنوان سفیر کوثر نت و هم به عنوان مدعو و برگزیده جشنواره انقلاب) شرکت کردم…لازم دیدم که به طور خلاصه هم به بیان خاطرات بپردازم و هم به صورت مجمل بیانات عزیزان دعوت شده برای سخنرانی را به حضورتان برسانم…ان شاءالله که انگیزه ای باشد برای ادامه راه…

?قسمت اول:

جشنواره انقلاب بود
نمی دانستم در آن شرکت کنم یا نه…
اما به ذهنم رسید ماجرایی را که برایم رخ داده بود به صورت ساده عنوان کنم…ماجرایی که معنای وحدت را به صورت ملموس برایم جا انداخت…(می توانید به مطلبم راجع به میوه های انقلاب مراجعه کنید)
فکر نمی کردم مطلبم برگزیده شود…طوری که کلا آن رابه فراموشی سپرده بودم…

?قسمت دوم:

یادم نمی آید چه مراسمی در حوزه مان در حال برگذاری بود…
اما مسئول فرهنگی مان مرا صدا زد و به من اطلاع داد که اسمم را به عنوان سفیر کوثر نت سطح ۲ رد کرده است…و من هم قبول کردم… در صورتی که قبلا خودم این پست رادر کوثر نت دیده بودم و به خاطر اینکه زیاد با وظایف سفیر آشنایی نداشتم براحتی از کنارش گذشته بودم…اما مثل اینکه قسمتم این بود که سفیر شوم…


مدتی بعد از قم به بنده زنگ زدند و گفتند سطح ۲ سفیر دارد…شما اگر می توانید سفیر سطح ۳ شوید…و اینجا بود که کار کمی برایم سخت تر شد…
سطح ۳ در حال جا به جایی فیزیکی بودند…و فعلا نمی شد در این باره تصمیمی گرفت…
تابستان سال ۱۳۹۶ بود که مسئول فرهنگی سطح ۲ ما گفتند تابلویی به دست مدرسه رسیده…و ما دو سفیر ماندیم و یک تابلوی کوچک!!
با سفیر سطح ۲ قراری گذاشتم تا شرح وظایف کنیم و تابلو را نصب کنیم…
الحمدلله تابلو توسط مسئول فرهنگی نصب شده بود…
اما چون سفیر سطح ۲ کلاس تابستانی داشت نشد که در آن قرار ملاقاتمان به نتیجه ای برسیم…
خلاصه خودم به عنوان یک تازه وارد دست به کار شدم و مطالبی را جمع آوری کردم…اما هنوز کافی نبود…مطالب را پیش مسئولین سطح ۳ بردم، آنها پرینت گرفته در اختیارم گذاشتند و من هم نصب کردم.

?قسمت سوم:

#دومین_همایش_فعالان_فضای_مجازی_با_موضوع_باز_آفرینی_محتوای_دینی بود…

قرار شد بچه های استان همگی با هم برویم تا هماهنگ باشیم…
و چون ما سفیران مراکز خود بودیم باید یک روز زودتر راه می افتادیم… همایش در روزهای ۲۷ و ۲۸ ام بود …و جلسه مخصوص سفیران نیز روز ۲۶ ام شهریور ماه…همگی در بعداز ظهر روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۹۶ راهی استان قم شدیم…نماز مغرب را در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه خواندیم و وسایلمان را از امانتی پس گرفته و راهی خوابگاه شدیم…پس از صرف شام حالا نوبت به معرفی بود…یک به یک‌ نمایه یکدیگررا می پرسیدیم و افرادی را که می شناختیم با شعف حال و احوال می کردیم… انصافا بعضی ها با تصوراتمان جور در نمی آمدند… ???
من خودم دوست داشتم خانم«من روشنک بنت سینا در اندیشه پروازم» را ببینم که بعدا دیدم…خیلی هم از دیدنشان مشعوف شدم…و خیلی از دوستان دیگر…بچه های درون هال هر شب شب نشینی داشتیم…
دورهم می نشستیم و شروع می کردیم به گپ و گفتگوی دوستانه…که بعد ها معروف شد به «دورهمی هال شماره ۲»

?قسمت چهارم:
با توجه به اینکه دندان درد داشتم با خودم انواع و اقسام داروهای مسکن را آورده بودم…با وجود اینکه اصلا آدم داروویی نیستم و حتی مدتی بود داروی شیمیایی حتی از نوع آنتی بیوتیک ساده اش را هم مصرف نمی کردم ولی روز قبلش بالاجبار دکتر رفته و برایم قرص و کپسول نوشته بود…آموکسی کلاو، کپسول ژلوفن کامپاند،ژلوفن،کپسول چرک‌خشک کن،قطره گوش،پودر گیاهی آنفولانزا،استامینیفون کدئین،پروفن،محلول سی ام…
داروخانه مرجع بودم در خوابگاه ??
اتفاقا بچه یکی از دوستان گوش درد گرفت و قطره ام به دردش خورد…هر چند معتقدم اصلا کار درستی نیست این طور تجویز ها…??این مدت کافی بود چیز داغی بخورم و دردم تشدید یابد…???
هر شب بساط خوراکی و گپ مهیا بود…طوری که بچه ها صبح خواب آلود بودند…بعد نماز خواب را ترجیح می دادند…?

?قسمت پنجم:

صبح روز اول بعد از صرف صبحانه اتوبوس ها آمدند و راهی مرکز مدیریت فناوری اطلاعات شدیم…
ابتدا کارت ملی هایمان را چک کردند با دستگاه و بعد به همگی سفیران یک پوشه دادند حاوی رواق نامه و پیکسل سفیر کوثرنت …
وارد سالن شدیم و در صندلی ها کنار یکدیگر مستقر شدیم…

ادامه در پست بعدی


free b2evolution skin
10
شهریور

بوی پیراهن یوسف(شعرم،عید قربان)

#بوی_پیراهن_یوسف_که_بیاید_خبریست

❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?❤?
عید قربان شد و ما ذبح نکردیمـــ دلی

را که غیر قــَمرش قُمری ماه دگری ست

حتماً امسال قرار است بیایی آقا

حتماً امسال سپاه تو سپاه دگریست

حتماً امسال قرار است ببینیمت ….آه

بوی پیراهن یوسف که بیاید خبریست

دلم از شادی و شور از تو تماشایی تر

و نگاهی که گره خورده به چشمان دریست

و قسم می خورد اینبار دو چشمم انگار

تو می آیی..همه می آیند…شب نه…سحری ست

و خداوند نگفته است مگر صبح قریب

می رسد…نکته همین جاست…کدامین سحری ست؟!

عید قربان شدو قربان شده نفس من و تو

پیش پای قدمش ذبح…غریب این بحری ست

باز این حنجر اسماعیل است …ابراهیم

و تبر بر دوش یک پسر و یک پدری ست

ماه مهر آمده…بی مهری دوران پیداست

آب پیداست ولی آتش جان را سپری ست

سردی بهمن امسال به دود اسپند

و نگاهی که به دنبال کسی یا نفری ست

حتماً امسال قرار است بیایی آقا

حتماً امسال سپاه تو سپاه دگری ست

حتماً امسال قرار است ببینیمت …آه

بوی پیراهن یوسف که بیاید خبری ست…
#عید_قربان
#انتظار
#الهام_آقاجانی
سروده شده در پنجشنبه/۱۳۹۴/عید قربان


free b2evolution skin
15
بهمن

توکل،بصیرت،وحدت و امید میوه های انقلاب اند!

سلام دوستان کوثر بلاگی عزیزم

ولادت عمه زینب سلام الله رو

به همگی مسلمانان عاشق و ولایت مدار تبریک عرض می کنم!!

امروز روز و عید جمعه رو هم خدمت همگی شما تبریک عرض می کنم!

به امید فرج و گشایش امور همه که همانا با آمادگی ما

و فرج مولا امام زمان عجل الله تعالی فراهم خواهد شد ان شاءالله تعالی!

به مناسبت نزدیک شدن به سالگرد انقلاب اسلامی ایران

این متن تقدیم به شما عزیزان…

امیدوارم با نظرات گرانقدرتون منو در پیش بُرد مطالبم یاری کنید!

 

بسم الله الرحمن الرحیم!

سال 68 همان سالی که من بدنیا آمدم سالی بود که تو رفته بودی …
سالی که نایب برحقت پا به عرصه مقدس امامت نهاد…
وسایه بالا سرمان شد تا طعم تلخ فقر را با نبودنت نچشیم!
ما با دنیایی از آرمان و آرزو پا به دنیای سرشار از امیدت گذاشتیم

و آرمان هایی الهی در سر می پروراندیم…

آرمانهایی که تو به رسیدنشان امیدوار بودی!
امیدوار به دانش آموزان و آینده سازان کشوری که از نسل انقلاب اند!
درخت انقلابی که ریشه اش توحید

و تنه اش امامت و نبوت است

و یکی از شاخه هایش به امامت و هدایت تو جریان یافت و رشد کرد…
شاخ و برگ گرفت و حالا دارد میوه می دهد!


تقریبا سی و هشت سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گذشته…

سالهای پر فراز و نشیبی که برای هر کدام از ما خاطره ساز بوده و خواهد بود!


حالا علی رغم همه تحریم ها و تهدیدات پوچ و بی بهای یاغی گران غرب

علی رغم شیطنت های فراگیرشان در جبهه فرهنگی

علی رغم همه عقب افتادگی هایی که ریشه اش

همان 8 سال جنگیست که بر ما تحمیل کردند

و علی رغم سیاست گذاری های نادرست و ناعادلانه غرب

ما ایستاده ایم


اگر آن روزها نمی گذاشتند صدای امام

به گوش مردم ایران برسد و حکومت نظامی برقرار بود
امروز می بینیم که نائب امام زمان عجل الله تعالی

برای جوانان غرب نامه می نویسند

و از رسالت محمدی خویش دم می زنند

و آنان را به کاوش فرا می خوانند!
و خداوند وعده پیروزی اش تحقق یافتنی است

و او راستگوی بلند مرتبه است!
آری آن روزها و این روزها هر کدام برگی از تاریخ

این ملت شریف ایران اند و از آن جدایی ناپذیر!
حالا دیگر خیلی از دانشمندان غربی هم می دانند

که آمریکا و انگلیس و اسرائیل و اعراب دور افتاده

از دین و آیین مبین اسلام راه به جایی نخواهند برد…
استکبار هم خوب می داند که تا وقتی وحدت

و یکپارچگی ملت بصیر و انقلابی ایران اسلامی برقرار است؛

تبعیض نژادی و شبهه پراکنی و ایجاد فتنه راه به جایی نخواهد برد…

 

**یکی از همین روزهای پس از انقلاب بود

که معنی وحدت را خیلی خوب فهمیدم.

روزی که به پارچه نیاز داشتم

تا دست زخمی ام را باند پیچی کنم…

با دستم هر کاری کردم تاروپود پارچه از هم جدا نمی شدند….

مادرم پارچه را از دستم گرفت و گفت:

«یا باید با وسیله برنده و قوی(قیچی) آن را ببُرّی

یا باید یک نقطه و سوراخ در وسط آن پیدا کنی و کار پارچه را یکسره کنی!»

یک سوراخ کوچک در وسط پارچه خود نمایی می کرد. به وسیله همان سوراخ کارش را یک سره کردیم…!

***امیدوارم با نقطه ضعف هایمان مقابله کنیم

و نگذاریم دشمن با پیدا کردن این نقطه ضعف ها

و سوراخ های به ظاهر کوچک ، حسرت هایی بزرگ بردلهامان بگذارد….

پس از خداوند منان برای همه ملت؛ قدرت،

وحدت اسلامی و بصیرت را به همراه توکل و اعتماد بر خدای یگانه خواستارم!


التماس دعا


free b2evolution skin
10
دی

تو قشنگ تر ز هر چه استعاره ای "نجوا با امام زمان (عج)"

سلام آقا
ماه با وجود تو کجای آسمان شب قرار دارد؟
روز را کجا تواند آسمان بی وجودت ای سوای ماسوای این جهان از شبش جدا کند؟
تو بلند تر ز آسمان پر ستاره ای
ماه پاره ای
بهتر از ستاره ای
نه! تو قشنگ تر ز هر چه استعاره ای
من کجا به جستجویت آیم ای هوای پاک؟!
پر کشیده این دلم به سویت ای قرار بی قراریم
ای حیات استعاریم
جمعه شما چه رنگ و بوی تازه تازه می دهد
هر چه قدر اشتباه می کنم باز هم اجازه می دهد
در حریم عشقتان
باز هم قدم زنان
هر زمان و هر مکان
پا نهم
آسمان زندگی بی وجودت ای بهار جاودان زندگی
ابر و باد گشته است
ای حکیم حکمت جهان
ای تو صاحب الزمان
تا تو در کنارمان نباشی ای امید عاشقان
با کدام عشق
کدام هست و نیست
زندگی کنیم؟
با کدام ارزش از وجود خویش
بندگی کنیم؟



کاش این یکی دو روز را
خنده پر کند
روزهایمان بلند
شب به شب نماز عشق
کاش گریه پر کشد از این مدینه
کاش باز زندگی کند بهار عشق
در وجودمان ای وجود عاشقان
یک دو شب که بگذرد
جمعه جمعه می شود خیال من
ای حضور آبی ات
ظهور کن
تا ظهور تو نمانده است
لحظه ای…
دمی…
کاش لحظه های عشق را کمی
کاش زیر سقفتان نمی
باز زندگی کنیم
جمله های ساده و قشنگ زیاد
کاش جمعه هایمان با ظهور سبزتان زیاد تر شود.


free b2evolution skin